ضد حال!!/اولین های ماه رمضون امسال من!/بارون...

 دو تا ضد حال بد: 

بعد از حدود چند ماه از این و اون سوال کردن منم عضو گوگل ریدر شدم و تازه روز قبل توسط نیلوفر تونستم کد لینک دوستان و به این شکلی که میبینید داشته باشم. ولی هنوز ۲۴ ساعت از اون اتفاق نگذشته بود که گوگل ریدر تو جیمیل رو هم(لااقل واسه من تنها) ف= ی =ل= ت =ر کردن. و این یعنی ضد حال... 

مجموعه کامل عکسایی که بعد از چند سال جمع کردم و همه اشون و مثل بچه ام دوست داشتم سر یه اشتباه داداشی تو عوض کردن ویندوز پرید. به همین راحتی و این هم یعنی ضد حال... 

دیگه فکر کنم دو تا ضد حال تو دو روز متوالی واسه قاطی کردن(البته من که عین خیالم نیست!!)کافی باشه!!!  

...

ماه رمضون امسال برام خیلی جالب داره میگذره.  

یکی از دلیل هاش اینه که اولین باره که بعد از سحر و نماز صبح نمی خوابم.  

نماز صبح و برای اولین بار امسال تو مسجد خوندم(البته قبلا تو مسافرت که بودیم نماز و تو راهی که مسجد بود می خوندم اما تو شهرم تا به حال امتحان نکرده بودم). در ضمن هوا هم اون موقع فوق العاده لطیف و دوست داشتنی هست.

اولین بار تو ماه رمضون امسال رفتن به جلسات قرآن و تجربه کردم.

برای اولین بار دمیدن صبح و از پشت پنجره اتاقم مشاهده کردم و همینطور چندین و چند روز از طلوع آفتاب عکس گرفتم.

اینم از اولین های ماه رمضان امسال من!!! 

... 

طی چند روز گذشته ما عصر ها طوفان و بارون داشتیم. همون قضیه چهل پسین شهرم که تو این پست نوشتم. دیروز طوفان نبود ولی یه بارون قشنگی میبارید که دلم نمیخواست برم تو خونه. هوا رو هم دیشب تا صبح به قدری خنک کرد که تقریبا میشه گفت تو تابستون این هوا سابقه نداشت... 

بهارین نوشت: نمیدونم چرا واسه دوستان بلاگفایی نمیشه نظر گذاشت...من مطالب میخونم فقط موقع نظر دادن کادر کد نظرات باز نمی شه... 

بعدا نوشت: خدا رو شکر گودر از حالت فیلتر در اومده فقط خواسته همون روز اولی من و حرص بده!

... 

من و جایزه و شادی!!

شب تولد امام حسن مجتبی(ع) به خاطر اینکه اولین بار در جمعی قرآن خوندم از طرف کانون قرآن محله امون جایزه گرفتم. یک قرآن کیفی جلد چرم. بعد از مدت ها احساس بچه ها رو داشتم که بعد از گرفتن جایزه ذوق می کنن. به هر کی میرسیدم هدیه ام و نشون میدادم و علتش و می گفتم که چرا هدیه گرفتم. خلاصه اینکه کلی حال و هوام با این کادو عوض شد. 

نتیجه گیری اخلاقی: کوچکترین شادی ها تو زندگی میتونه اثر مثبت خیلی قوی به جا بذاره که حتی گاهی زندگی آدم و هم متحول کنه... 

توصیه: بهتره از کنار لحظه های زیبا که باعث شادیمون میشن به راحتی نگذریم و اون و کنار نگذاریم و با بال و پر دادن هرچه بیشتر به اون لذتهای زندگیمون و افزایش بدیم. 

آرزو: امیدوارم شادی های زندگیتون همیشه بیشتر از غم ها نمود پیدا کنه چرا که غم و ناراحتی رو هیچ وقت نمیشه از زندگی دور کرد ولی حداقل میشه کمش کرد!! 

سردرد روحی...

حرفایی که نمیشه گفت مدام مثل چکش تو مغزت کوبیده میشه... 

اونوقت سردرد امونت و می بره...البته نه سردردای معمول...یه جور سر درد روحی...

... 

پی نوشت: دستم به دامن مبارکتون!! هر کی میدونه لینکای وبلاگم و چه جوری گودری کنم بهم بگه...بابا منم دل دارم خب...دل کودک درونم و نشکونیدپلییییییییییییییییییییییییییز 

پی نوشت۲: در ضمن جیمیل هم دارم

یه عالمه کار با یه عالمه کمبود وقت!!

وقتی حس میکنی یه عالمه کار رو سرت ریخته در نقطه مقابلش تنها تصوری که ذهنت میرسه اینه که یه عالمه وقت کم داری واسه انجامشون!!!

... 

اینم یه عکس ناز و دوست داشتنی که از دیدنش سیر نمیشم!!

محتوای کیف پول من...

تو یکی از این وبلاگ گردی هام چشمم به پستی از یک وبلاگ خورد که به نظر جالب می اومد...این بازی بعد روانشناسی شخصیتی داره. حالا با این عکس من نمیدونم شخصیتم چه جوری نشون داده می شه. ولی وکیل الرعایای عزیز تونسته خوب به این موضوع اشاره کنه. 

 

فکر کنم از عکس اینجوری دیده میشه که حسابی بی نظم باشم ولی اینجوری نیست. فقط این و بگم من محتوای کیف و ریختم رو میز و عکس گرفتم. اونقدر عجله داشتم که الان بعد از دو سه ساعت اومدم و یه چیزای دیگه به این پست اضافه کردم.

...

دوستانی که به این بازی دعوتند عبارتند از شاذه عزیز و لولوجونم و ماهی خانوم گل و محدثه پیکانی مهربانم و باقی دوستانی که دوست دارن تو این بازی شرکت کنن.

ضد حال بدتر از این سراغ داری؟!!/من هنوز مشکوکم!!!

امروز با دوست جون بالاخره رفتیم بیرون. ولی در کمال ناباوری دیدیم هر دو نمایشگاه کاملا بسته است. دست از پا درازتر و با لب و لوچه آویزون برگشتیم خونه. 

... 

من ماه و دم غروبی امروز دیدم موقع برگشت به خونه. ماه کاملا بالاتر از افق بود و یه جورایی مشکوک بود به ماه شب دوم. من نمی دونم اگه همیشه به این راحتی ماه شب اول دیده میشه چه نیازی به تجهیزات نجومی هست؟! این تجهیزات زمانی استفاده میشه که ماه به سختی رویت بشه نه به این راحتی. من هنوز مشکوکم...همسری میگه چون ماه شعبان ۳۰ روزه شده ماه روز اول بیشتر مشخص میشه...ولی من باز هم مشکوکم!!! 

... 

پی نوشت: وبلاگ تکونی کردم این چند روز...دوستای جدید و قالب جدید و سر زدن های وقت و بی وقت به وبلاگم تو این چند روز...خلاصه که اینجوری بیشتر دوست دارم...

یه پست طلب حلالیت!(مثل این آخوندها حرف زدم)!!!

امروز تو گراواتار ثبت نام کردم. عکسش و دقیق یادم نیست از کدوم سایت برداشتم. مال هر کی بود خواستم حلال بشه...از هر عکسی تو نت خوشم بیاد ذخیره می کنم. البته فکر کنم همه تقریبا این کار و بکنن. اما حالا گفتم بگم تا جایی واسه نا رضایتی وجود نداشته باشه. 

بازم میام 

فعلا.

یه ماه رمضون خوشکل...!!

یه سلام دوباره... 

آخی دلم واستون تنگ شده بود.

راستی ماه رمضون داره میاد و یه حس و حال قشنگ همه رو در بر میگیره!(البته اونایی که روزه میگیرن!!) جدیدا‌‌ًها(یه اصطلاح جدیده از مصدر جدید!!!) تعداد روزه خواران زیاد شده...(به استثناء اونایی که دکتر منعشون کرده) خلاصه قشنگه و دوستش دارم.  

قراره با دوست جون بریم نمایشگاه هایی که تو ماه رمضون برپا میشه. خیلی وقت هم هست دوست جون و ندیدم  هم اونو میبینم هم نمایشگاه و میریم. با یه تیر دو نشون!!! 

تو این ماه قراره از طرف مسجد محلمون جلسه قرآن برگزار بشه و اسم من و هم رد کردن واسه قرائت قرآن. من که تو جمع میترسم هول شم همه رو چپ اندر قیچی بخونم.دعا کنید سوتی ندم که پای آبروم در میونه!!!وایی از الان عزا گرفتم که چی می شه بالاخره...!! 

خب اینم از این پست. تا بعد...