زمین لرزه!/مامان خوش سلیقه/تعطیلات تابستونی هم تمام شد!

کامپیوتر و روشن کردم اومدم رو نت. تا مدیریت وبلاگ بالا اومد احساس کردم زمین لرزید! از در اتاق داد زدم زلزله بود؟ بابا گفت نه ماشین بود. مامان گفت آره فکر کنم. در جواب بابا گفتم اگر ماشین بود من می فهمیدم(آخه اتاقم رو به خیابون پنجره داره) حتما زلزله بوده. به دوست جون اس ام اس(ببخشید پیامک!!) زدم اونم تایید کرد که زلزله بوده. پس نتیجه می گیریم که زلزله اومده!. 

بفرمایید! الان که در حال تایپ بودم دوست جون دوباره اس ام اس زده می گه من مطمئن نیستم. یه صدایی شبیه به زمین لرزه شنیدم و تو که اس ام اس زدی گفتم حتما زمین لرزه بوده!...  

...  

دیروز با دوست جونم قرار داشتیم بریم بیرون شلوار بخریم. هر دومون خرید کردیم. حالا که اومدم خونه مامان می گه این چیه که خریدی! پارچه اش انگار کهنه است! مامان می گفت جنسش جوریه که با یه بار شستن رنگ و روش می ره! خلاصه که دوباره امروز رفتیم(همراه مامان) همون مغازه یه جنس دیگه برداریم الحق که این یکی خیلی بهتره. راستش و بخوایید من تو خرید کردن سلیقه ام صفره! سلیقه مامان و خیلی قبول دارم. یعنی وقتی همرام باشه خیلی بهتر انتخاب می کنم. 

... 

تو تعطیلات بین دو ترم سال گذشته حسابی کلافه بودم. دوست داشتم زودتر بگذره تا بشینیم سر کلاس. حوصله بیکاری رو نداشتم. اما امسال برعکسشه! تعطیلات تابستونی حسابی من و تنبل کرده و اصلا حال و حوصله سر کلاس نشستن ندارم. بعد از عید فطر کلاسامون دائر می شه. این مهر ماه به احتمال قریب به ۱۰۰ درصد آخرین ماه مهری هست که سر کلاس می شینم. چون مطمئن هستم که کنکور کارشناسی ارشد قبول نمی شم. به خاطر همین اطمینان اصلا ثبت نام هم نمی کنم.