تولد حضرت علی (ع)/ای قارچ بلا گرفته!/یه خاطره افتضاح

*تولد حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک*

...

ای قارچ بلا گرفته!

یکی دو هفته پیش داشتم ظرف های ناهار رو می شستم مامان هم داشت یخچال و مرتب می کرد...یه هو دیدم یه چیزی مثل گلوله از زیر پام رد شد. ۶ متر پریدم هوا یه جیغ کوچولو کشیدم!!! آخه فکر کردم مارمولکه یا موشه!!! یه دفعه مامانم بهم خندید. دقیق که شدم دیدم یه دونه قارچ از یخچال قل خورده افتاده بیرون و اومده طرف ظرف شویی!!!

...

یه خاطره افتضاح!!

یه بار سال اول دبیرستان بودم. یه دبیر ادبیات و زبان فارسی داشتیم که خانوم جوانی بود و عینک هم به چشم می زد. این خانوم قیافه بدی نداشت و می شه گفت بامزه بود. یه بار وسط راهرو ایستاده بودم و با دوستام داشتیم در مورد نحوه درس دادن این دبیرمون صحبت می کردیم. من با چشم خودم دیدم که این خانوم رفت تو اتاق مشاوره دبیرستان تمام مدت هم چشمم به در اتاق مشاوره بود. یه هو به ذهنم رسید که این خانوم با عینک بامزه تر نشون می ده ولی من چی گفتم به دوستام!!!...اونم بلند!!!! به جای اون جمله که به ذهنم رسیده بود اشتباهی گفتم بچه ها خانوم فلانی با عینک زشت تر می شه!!! این یعنی چی؟ یعنی اینکه خودش زشته و با عینک افتضاح تر می شه!!!یه هو تا چشم گردوندم ببینم دوستام نظرم و تایید می کنن یا نه دیدم خانوم دبیر عزیزمون رو به روی من ایستاده و داره با چشمای گشاد شده من و نگاه می کنه!!! وایی خیلی بد شد!! منم دو تا پا داشتم ۱۲ تای دیگه قرض گرفتم و الفرار به سوی کلاس درس! فرداش هم با این خانوم درس داشتیم با چه رویی رفتم سر کلاسش دیگه بماند!! این خانوم هم از سر حرص ۱۰۰۰ دفعه عینکش و در می آورد میذاشت روی میز دوباره به چشم می زد!!! دوستام هم زیرزیرکی می خندیدن!!! یه بار دیگه هم این اشتباه و کردم که به نظر خودم گریه آوره!!! پنجم دبستان بودم ولی تعریف نمی کنم!! چون اون از این افتضاح تر بود! این که می گم گریه آوره واقعا جدی می گم چون هنوز بعد از مدت ها نتونستم به خودم بقبولونم که اون اشتباه و کردم!! شاید اگر یه روز جراتش و داشتم تعریف کنم!

موفق و پیروز باشید.