مشغله...

سلام به دوستای مهربونم... 

خیلی وقت بود دلم می خواست بیام و بنویسم اما به قدری سرم شلوغ بود نمی شد. از طرفی مشغله کاری از طرفی مراسم عقد برادرهای همسری نمیذاشت بیام...این دو روز تعطیلی هم فرصت خوبی بود به کارهام برسم. واسه همین الان اینجا هستم. هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز گرمای هوا مفید واقع می شه و دو روز تعطیلی نصیبمون بشه. بهتون قول داده بودم تابلوی نقاشیم و وقتی تموم شد بذارم ببینید. بفرمایید...

  

 

تابلوی جدیدم و شروع کردم. وقتی تموم شد عکسش و می ذارم ببینید.

در ضمن ۵شتبه با همسری داریم میریم مشهد...یه کادوی دلنشین مربوط به اولین سالگرد عقدمون از طرف آقای همسری. ۱۴ تیر ۸۸ چه قدر زود شد ۱۴ تیر ۸۹. تو حرم به یاد همه اتون هستم...امیدوارم نصیب شما هم بشه. بعد از اینکه برگشتم پیش همه اتون میام...

همیشه موفق باشید.