اینم از ۱۳به در امسال...

سلام به دوستای گلم...تو پستای قبلی گفتم که عکس سفره هفت سینم و می ذارم که ببینید...گرچه اونجور که مایل بودم نشد اما آقای همسری کلی ازش تعریف کرد(از من تعریف نکنه از کی بکنه آخه!!)  

تو این یکسالی که با هم بودیم روزای خوبی رو داشتیم گرچه اتفاقات جور و وا جور زیاد افتاد اما در کل واسه من خوب بود. خیلی بهتر تونستم همسرم و بشناسم و به اخلاقیاتش پی ببرم. در کل خدا رو شکر همون جوری بود که از خدا می خواستم. واسه عیدی هم آقای همسری بهم یک اودکلن هدیه داد به همرا یک ربع سکه. ازش کلی ممنونم.

۱۳ به در رفتیم باغ یکی از آشناهای آقای همسری. سر ناهار ۲ از پسرا حسابی صورت چند تا از مردای فامیل و ماستی کردن و سر همین قضیه کلی خندیدیم. اونا هم تا روی اون دو تا رو کم نکردن سرجاشون ننشستن. خیلی با مزه بود. عصر هم دو گروه شدیم بازی لب پر گاله(یه بازی محلی لاری) کردیم. دو تا چاله کوچیک رو به روی هم با فاصله حفر می کنن و نفر اول از گروه اول یکی از پاهاش رو می ذاره تو چاله و باید یه دونه سنگ به اندازه کف دست و پرت کنه تو چاله بعدی که مال گروه دومی هست. اگر انداخت که یه نفر از گروه دوم حذف می شه و نفر بعدی از گروه دوم شروع می کنه به انداختن سنگ اگر افتاد که نفر اول گروه اول حذف می شه و گرنه این دو نفر اونقدر بازی رو ادامه می دن تا یکیشون حذف بشه و نوبت نفرات بعدی از دو گروه بشه. گروه بازنده که زودتر نفرات گروهش حذف شد به گروه برنده کولی می ده. اینم از بازی لب پر گاله.  

همیشه موفق باشید...