اولین پست سال ۸۸

چه قدر عمر ما زود می گذره...اوایل سال ۸۷ به خودم می گفتم امسال هم یک چشم رو هم بذاری گذشته! و همینطور هم شد...۸۷ با همه خوبی ها و بدی هاش گذشت و دیروز اوایل سال جدید به خانواده گفتم پارسال همچین فکری با خودم کردم و حالا هم می گم ۸۸ هم اونقدر زود بگذره و به یک چشم به هم زدنی بشه سال ۱۳۸۹...به قولی این نیز بگذرد!!!  

... 

اگر دوست دارید به سایت اهدای اعضا برید و ثبت نام کنید...من همین کار و می کنم.

پنج شنبه عصر برنامه ای از تی وی نشون داد که واقعا ناراحت کننده بود برام...اواسط برنامه بود که رسیدم...داشت از رضوانه مصاحبه می کرد. رضوانه از نارسایی ریوی رنج می برد. به قدری این دختر به نظرم پاک اومد که احساس کردم خدا الان اون و شفا می ده. از صورتش مهربونی و پاکی می بارید. زیبا حرف می زد. می گفت از خدا می خوام همه مریضا رو شفا بده. نمی گم همه مسلمونا چون مریضی واقعا سخته و یهودی و مسیحی هم نداره واسه همین می گم که خدا یا همه مردم دنیا رو شفا بده(جملات و کلمات به کار برده شاید دقیق نباشه اما منظور این دختر نوجون همینی بود که گفتم). بعد از مصاحبه تصویر رضوانه همونجوری که با دست خداحافظی می کرد رفت گوشه تی وی که یه متن ظاهر شد و در جا خشکم زد. به خودم که اومدم دیدم چشمام پر از اشکه و رو گونه هام جاریه. رضوانه شب تاسوعای ۸۷ به دلیل نرسیدن یک ریه سالم به بدنش فوت شده بود. خدا به خانواده اش صبر بده.

آدرس سایت و در حین پخش این برنامه زیرنویس کردن. شما هم اگر خواستید می تونید عضو بشید. مرگ حقه و من از اینکه یه روزی مرگ به سراغم اومد دلم می خواد اعضای بدنم و اهدا کنم تا یه عده آدمی که اعضای بدنشون احتیاج داره استفاده کنن و زندگی دوباره ای رو شروع کنن. 

امید به روزی که همه مریضای دنیا شفا پیدا کنن!